سفارش تبلیغ
صبا ویژن

شکوفه های صورتی
 
قالب وبلاگ
چت باکس


به نا م خدا

سلام

تصمیم گرفتم تو وبلاگم از این به بعد بیشتر

در مورد خاطرات روزانم بنویسم

می خواستم اول تو یه وبلاگ دیگه بزارم

اما فعلن همینجاممممممم

امروز بعد از مدتها یه تغییر دکراسیونی دادم

قبلنا هر  2 ، 3  ماه  یه بار سعی می کردم اتاقها را یه تغییری

بدم حالا نه اینکه چیزهای جدید حتمن اضافه بشه، اینکه جای

مبل ها را یکم عوض کنم و بعضی از وسایل جا به جا بشن و............

 با این کار احساس می کنم یه انرژی جدیدی تو خونه جریان پیدا می کنه

خیلی وقت بود حوصلشو نداشتم اما امروز شد

 

این روزا یه سری چیزا یه عالمه بهم انرژی مثبت داد

یه چیزی که یکم توصیفش سخته

خدایا شکرت همیشه وقتایی که دارم کم می یارم تو دستمو می گیری

حتی با یه چیزه کوچیک

 

امروز خواهری زنگ زد

قرار بود از امروز بیاد خونمون و یکم کمکمون کنه برا نیمه شعبان که آش

می پزیم اما گفت نمی تونه بیاد آخه خواهر شوهرشون ویلاهای

چادگان را گرفتن و بایددددددددددددددددد بره

گفت جسمم اونجاست اما دلم اینجا

خیلی دلش می خواست اینجا باشه

قربون دلت برممممم

 

تو این همه انرژی خوب امروز 2 تا چیز دوباره یکم دلگیرم کرد

اول نیومدن خواهری بعدم آهنگ وبلاگ یه دوست

نمی دونم چراااااااااااا با اینکه خیلی قشنگه

اما یه غمی توشه

دلم گرفت نه به خاطر آهنگه به خاطر خودش

 

دیشب دوباره یه عالمه نقشه کشیدم برا خودم

یه عالمه فکرایییییییییی خو شمل که باید تمام تلاشمو

بکنم یعنی بیشترش کنم

ایشالا بشه خیلی دلم می خواد بشه

 

آقاجون یا صاحب زمان

من تنها امیدم اول خداست بعد شما

خودتون کمکم کنید 

چقدر دلم می خواد برم جمکران

 

برام دعا کنید خیلیییییییییییییییییی

برا خواهریمم خیلی دعا کنیددددددددددد

برا همه دعا کنید تو این روزهای قشنگ

پ.ن : می نویسم تا بمونه روز های خوب و یا کمی تا قسمتی

ابریم


[ شنبه 89/5/2 ] [ 11:17 عصر ] [ صبا ]

به نام خدا

سلام

روز ها می یان و می رن آههههههههههههه چه روز های تکراری

شده این روزا

امروز با تمام وجود احساس کردم یه چیزی کمرنگ شده  تو وجودم

چیزی که باید تقویتش کنم  

باید بیشتر بهش فکر کنم ، دیگه یه مدت بهش فکر نکردن بسه  

همیشه با دوستم حداقل حرف می زدیم در موردش اماااااااااااااا

یه ماهی هست از دوست جونی هم  خبری ندارم دلمان براش تنگیده

تو این 12 سال دوستی خیلی کم اتفاق افتاده این همه بی خبری

اما می دونم خوبه ، می دونم خوشحاله آخه داره عمه میشه

پس من از خوشحالیش شادم

امروز یه عالمه برنامه داشتم می خواسم کلی کار انجام بدم اما نشد

این بی حوصلگی ما هم شده یه معضلی این روزا

امروز مامان و بعضی از خانم های فامیل  رفتن باغ اونجا سبزی آش نذری

عمو اینا را پاک کنن آخه نیمه شعبان ما و عمو اینا آش نذری می دیم

اما مامان من که دل کوچولو از دو هفته پیش سبزی ها را گرفتن و پاک کردیم

و ..................

خدایا هر سال همه می یان پای آش و حاجتشونو می گیرن میشه امسالم منم

حاجت روا شم

امیدم تنها تویییییییییییییییییی

موبایلمان یه هفته ای قطع بیده تازه می فهمم این تکنولوژی هم چیزه

خوبیه ها با اینکه زیادم علاقه ای بهش ندارم  

خیلی  چیزا دلم می خواست بنویسم اما بی حوصله ایم .............

"خدایا شکرت "


[ چهارشنبه 89/4/30 ] [ 7:26 عصر ] [ صبا ]
<      1   2   3   4   5      >
.: Weblog Themes By Iran Skin :.

درباره وبلاگ

صبا
شیفتگان پرواز را میل خزیدن نیست در بن بست،نیز همیشه راه آسمان باز است پرواز را باید آموخت
امکانات وب


کدهای جاوا وبلاگ

قالب وبلاگ