|
شکوفه های صورتی 
| ||
|
به نا م خدا سلام نمیشه بله نمی شه یعنی خیلی سعی می کنماااااا اما نمیشه خلاصه سعیمو کردم اما نشد بلهههههههههههه یوهااااااااااااااااا هااااااااااااااااا هااااااااااااااااااا البته این تلاش همچنان ادامه دارد این جام جهانیم خیلی چیزه خوبیه کلی مردم حدس می زنن کلی تو سر و کله هم می زنن کلی اس ام اس می دن کلی بحث و اینا آخرشم هیچی جاما یکی دیگه برده حرصاشو ما خوب حالا یکی به اون یکی که امروز اومده بود اینجا بگه اینا که گفتی: به من چه ؟؟ یعنی می خواستی بگی بلهههههههه نخیرمممممممممم بعدش چرا جمع نمی کنی بری بابا هی می یاد می گه خدافس من رفته بیدم بعد دوباره فرداش پیداش میشه دههههههههههه خوب ما را تا ندازنمون بیرون خودمون که سر و سنگین نمی ریم پ.ن1: حالا اگه نمیومدی اینجا چرت و پرت نگی می مردی پ.ن2:لازمه بعضی وقتام یکم چرت و پرت گویی حداقلش اینه ذهنت ازش حلاص می شه ببخشید تو پست قبلی نشد جواب کامنتهاتونو بدم،شرمنده همین جا از همه به خاطر اینکه لطف کردن کامنت گذاشتن تشکر می کنم [ یکشنبه 89/4/13 ] [ 12:32 عصر ] [ صبا ]
*به نام خدای مهربون* قصه ی تلخیست این رفتن این جاده ی بی انتهای پر غصه این گلهای حسرت،و این پای نرفتن من... قصه ی تلخیست،قصه ی پر غصه ی دیگر نبودن کنار تو دل کندن از ساعت قرار از زمزمه های پنهانی ترانه ها و آغاز سرگردانی واژه های خیس من قصه ی تلخیست،می دانم،می دانم من می روم... اما تو هرشب به جای من شمعدانی کنار پنجره را آب بده آخرین هفت ترانه ی من...  پ.ن: این شعر از برنامه هفت ترانه رادیو بود به نظرم قشنگ اومد [ یکشنبه 89/4/6 ] [ 7:50 عصر ] [ صبا ]
|
درباره وبلاگ | |
| [ طراحی : ایران اسکین ] [ Weblog Themes By : iran skin ] | ||
