به نام خدای مهربون

سلام

 همیشه فکر می کنم اگه این وبلاگمو چند سال پیش

داشتم وبلاگ بهتری می شد

شاید اون موفع ها بهتر می تونستم بنویسم

بهتر می تونستم حر ف های دلمو روی کاغذ بیارم

و............

از اون روزی که تصمیم گرفتم وبلاگ داشته باشم

دوست داشتم وبلاگم یه وبلاگ شادی باشه که وقتی

یکی اومد و اونو دید همین چند لحظه ای هم که تو وبمه

شاد بشه

.........................

امروز داشتم عکسای بچگیمو می دیدم

تو همه عکسام یه خنده با مزه ای هست

که خیلی دوستش دارم

کلا بعضی وقتا آدم با مزه ای میشم

وقتی در کنار دیگرانم دوست دارم شاد باشم و بخندم

تا اونام شاد باشند و بخندن

بعضی وقتا تو کلاس بچه ها می گن چقدر تو شیطون و شادی

 خدایا  شکرتتتتتتتتتتتتتت

خدایا بگذار غصه هام فقط برای خودمو خودت بمونه

خدایا تو پناهم باش

"بسم الله الرحمن الرحیم"

گاهی مسیر جاده به بن بست می رود

گاهی تمام حادثه از دست می رود

گاهی همان کسی که دم از عقل میزند

در راه هوشیاری خود مست می رود

گاهی غریبه ای که به سختی به دل نشست

وقتی که قلب خون شده بشکست میرود

اول اگرچه با سخن از عشق آمده

آخر خلاف آنچه که گفته است می رود

گاه یکسی نشسته که غوغا به پا کند

وقتی غبار معرکه بنشست می رود

اینجا یکی برای خودش حکم می دهد

آن دیگری همیشه به پیوست می رود

هرجند مضحک است و پر از خنده های تلخ

بر ما هرآنچه لایقمان هست می رود

این لحظه ها که قیمت قد کمان ماست

تیریست بی نشانه که از شصت می رود

بیراهه ها به مقصد خود ساده می رسند

اما مسیر جاده به بن بست می رود

"افشین یداللهی"