شکوفه های صورتی | ||
به نام خدای مهربون
سلام
یادمه کوچیکتر که بودم شب ها برای خواب همیشه می رفتم کنار پنجره دوست داشتم موقع خواب به آسمون نگاه کنم به ستاره ها نمی دونم یه آرامش عجیبی داشت برام. اون موقع احساس می کردم خیلی به خدا نز دیک شدم دلم می خواست باهاش حرف بزنم * خدایااااااااااااا چقدر با تو بودنا دوست دارمممممممممممم* یه بار از یکی شنیدم اگه ستاره دنباله دار ببینی و همون لحظه آرزو کنی اون آرزوت براورده میشه یه مدت همیشه منتظر بودم هر شب می گفتم امشب دیگه می بینمش یه شب آخر دیدم آرزو هم کردم جالبه اما آرزوم هم برآورده شد. الان وقتی به اون روزا به اون آرزویی که حال و هوای کودکی را داشت فکر می کنم خندم می گیره بعضی وقتام دلم برای اونروزا تنگ میشه البته الانم همچین حسی را دارم اما پنجرها دیگه رو به آسمون باز نمی شه وقتی باز می کنی فقط سنگ می بینی و آجر ساختمانهای سر به فلک کشیده "اما من هنوزم شب ها با رویای آسمون می خوابم"
[ جمعه 88/5/9 ] [ 11:31 صبح ] [ صبا ]
|
||
[ طراحی : ایران اسکین ] [ Weblog Themes By : iran skin ] |