شکوفه های صورتی | ||
به نام خدای مهربون سلام به همه دوستان خوبم
یه چند وقته نه حس آپ کردن دارم و نه وقتشو اما امروز تمام حسمو جمع کردم تا بیام و آپ کنم خیلی چیزا تو دلم هست که دوست داشتم بگم اما نمی دونم چرا اصلا دلم نمی خواد بگه دوست داره فعلا همونجا بمونه فقط اینو بگم که یه وقتای خدا به اون چیزی که می خواستی تو را می رسونه *وای خدا جونم چقدر خوبی و مهربون* دقیقا همون بوده که ازش خواستی اما............ وقتی می رسی به اون چیز می فهمی اره می فهمی همه چیز همونی بوده که تو می خواستی همه چیز به جز خودت تو اونی نبودی یا نیستی اونی که باید باشی می فهمی که چقدر تو این مدت تعییر کردی و بعد تصمیم می گیری رها کنی تا اول خودت اونی که می خوای بشی نمی دونم اشتباه کردم یا نه اما دلم احساس بدی نداره پس یعنی من اشتباه نکردم نه؟؟ اما باید دوباره تلاش کرد دوباره خواست دوباره و دوباره و دوباره شاید تا آخر عمر اما نباید نا امید شد اگه تو مسیرت هم پر بود از موانع اونا را دونه دونه از سر راهت بردار فکر نکن زمان را داری از دست می دی بهتر از اینه که دست روی دست بگذاری و کاری نکنی ای دل کوچولو تو که دوست نداشتی چیزی بگی اما انگار همه چی رو گفتی پ.ن : این حرفای دلم بود که خودش یه دفعه ای اومد روی کاغذ [ پنج شنبه 88/10/10 ] [ 10:33 عصر ] [ صبا ]
|
||
[ طراحی : ایران اسکین ] [ Weblog Themes By : iran skin ] |