به نام خدا

سلام

خوب خیلی وقته حس نوشتن ندارم

اما می خوام بنویسم حتی شده چند خط که حسم بازم

ایشالا بر گرده

اندر احوالات این روزها:

چند روز پیش تصمیم گرفتم بعد چند هفته تشریف ببرم کلاس

مرکز استعدادهای خلاق آخه  3 سالی میشه می رم اونجا

کلاس های مختلفی داره از خودشناسی گرفته تا توانمندسازی و

پرورش مادران برای بچه داری  و.............

 یه جوری توانمند سازی در همه موارد

خوب دوره ما که از این جینگول بازیا نبوده که مثل الان بچه ها

 را از همون دبستان کشف استعداد و ..... کنن

خلاصه ماهی را هر وقت از آب بگیری تازس

بله داشتم می گفتم تو همین فکر بودم که فردا برم که یه اس ام اس برام

اومد از مرکز استعدادها که به دلیل تعمیرات و تغییر مدیریتی تعطیل می باشد

حالا این که گفتی یعنی چی آخه ، نمی گین بچه مردم توانمند نشه

آیندش خراب میشه

نمی گین من کلی برنامه هام بهم می خوره

نمی گین من الان ذوق داشتم بیام کلاس

نمی گین اس زده بودم به دوستم با هم قرار بود بیایم

نمی گین پولایی که دادم چی میشه

نمی گین .............

نه نمی ین دیگه

حالا بعد چند هفته تنبلی می خواسته بره کلاسا

 دلاتون خدایی و شاد

بعدن نوشت: اگه این مطلب را انتخاب کردم برا آپ اولین دلیل بی آپی بود

و اینکه دوست داشتم دوباره شروع به نوشتن کنم

دومین دلیل که اینطور نوشتم این بود که می خواستم طنز هم چاشنی

مطلبمم کنم

زندگی آدما فقط به یه کلاس و.... خلاصه نمیشه

چیزها و کارهای زیادی هست

که یکی از اون ها همین کلاسه