شکوفه های صورتی | ||
به نام خدا زیبایها سلام گل دونه و گل باقالای اسم دو تا از گلدون های گل تو خونمون هست نخندین خوب من برا هر کدوم از گلدون های گلمون یه اسمی گذاشتم گلدونه اسم علمیش دیفن باخیا از این گل ها که برگ های پهن داره گل باقالی هم نام گیاهش آگلونما که فکر می کنم گل خوبیه برا داخل ساختمان چون مقاومتش خوبه
خوب قصه از این قراره که گلدونه رشد کرده و گلدونش براش کوچیک شده بود گل باقالی هم برگ های زیادی از اطرافش داده بود و می خواستیم به چند قسمت تقسیمش کنیم و هر کدوم به یه گلدون منتقل بشه یعنی گل باقالی + 3 یا 4 این بود که یه روز با خانواده محترممان تصمیم گرفتیم بریم بازار گل البته یه هفت فبل برا باعچه حیاط که می خواستیم حاکشو عوض کنیم و گل های جدید بکاریم رفته بودیم و دوباره رفتیم ( البته بهار برای این کار بهتره ) خلاصه که رفتیم و برا گل هامون گلدون و خاک برگ و اینا گرفتیم اومدیم خونه و گلدونه را از گلدو نش درآوردیم و به یه گلدون بزرگتر منتقلش کردیم اما گل باقالی باید از ریشه به چند قسمت تقسیم می شد با اینکه از بالا که می دیدم قسمت هاش از هم کاملن جدا بود و به نطرم ریشه هاشو میشه راحت جدا کرد اما ریشه اش خیلی محکم به هم چسبیده بود و ر یشه قوی دا شت خلاصه جدا کردیم و به 3 قسمت تقسیمش کردیم بابا گفتن حالا کا ش پیر نشه اما من گفتم نه گل باقالیه من قوی تر از این حرفاس الان یه هفته ای می گذره گل باقالی ها هر روز بی جون تر و ولوتر می شن البته برگ ها شون زرد نشده فقط هی بی حال میشن به نطر شما باید چیکار شون کنیم ؟ من گفتم خوبه از گلدون درش بیاریم و بگذاریم چند وقتی تو آب با شن بعد دوباره بکاریم اما خانواده می گن بگذار همین طور با شه خوب می شن "ممنون میشم برا خوب شدن گل باقالی هام اگه راه حلی دارین بدین" [ شنبه 89/5/9 ] [ 9:4 عصر ] [ صبا ]
به نا م خدا سلام تصمیم گرفتم تو وبلاگم از این به بعد بیشتر در مورد خاطرات روزانم بنویسم می خواستم اول تو یه وبلاگ دیگه بزارم اما فعلن همینجاممممممم امروز بعد از مدتها یه تغییر دکراسیونی دادم قبلنا هر 2 ، 3 ماه یه بار سعی می کردم اتاقها را یه تغییری بدم حالا نه اینکه چیزهای جدید حتمن اضافه بشه، اینکه جای مبل ها را یکم عوض کنم و بعضی از وسایل جا به جا بشن و............ با این کار احساس می کنم یه انرژی جدیدی تو خونه جریان پیدا می کنه خیلی وقت بود حوصلشو نداشتم اما امروز شد
این روزا یه سری چیزا یه عالمه بهم انرژی مثبت داد یه چیزی که یکم توصیفش سخته خدایا شکرت همیشه وقتایی که دارم کم می یارم تو دستمو می گیری حتی با یه چیزه کوچیک
امروز خواهری زنگ زد قرار بود از امروز بیاد خونمون و یکم کمکمون کنه برا نیمه شعبان که آش می پزیم اما گفت نمی تونه بیاد آخه خواهر شوهرشون ویلاهای چادگان را گرفتن و بایددددددددددددددددد بره گفت جسمم اونجاست اما دلم اینجا خیلی دلش می خواست اینجا باشه قربون دلت برممممم
تو این همه انرژی خوب امروز 2 تا چیز دوباره یکم دلگیرم کرد اول نیومدن خواهری بعدم آهنگ وبلاگ یه دوست نمی دونم چراااااااااااا با اینکه خیلی قشنگه اما یه غمی توشه دلم گرفت نه به خاطر آهنگه به خاطر خودش
دیشب دوباره یه عالمه نقشه کشیدم برا خودم یه عالمه فکرایییییییییی خو شمل که باید تمام تلاشمو بکنم یعنی بیشترش کنم ایشالا بشه خیلی دلم می خواد بشه
آقاجون یا صاحب زمان من تنها امیدم اول خداست بعد شما خودتون کمکم کنید چقدر دلم می خواد برم جمکران
برام دعا کنید خیلیییییییییییییییییی برا خواهریمم خیلی دعا کنیددددددددددد برا همه دعا کنید تو این روزهای قشنگ
پ.ن : می نویسم تا بمونه روز های خوب و یا کمی تا قسمتی ابریم [ شنبه 89/5/2 ] [ 11:17 عصر ] [ صبا ]
|
||
[ طراحی : ایران اسکین ] [ Weblog Themes By : iran skin ] |